سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجلس دانش، باغ بهشت است . [امام علی علیه السلام]

امامزاده بی بی شریفه خاتون روستای شهید پرور نویس- قم

به خاطر اینکه از تخریب بیشتر بنای امامزاده جلوگیری بشه ، باید اطراف بنا یه کانال زده می شد تا رطوبت دیوار ها از بین بره و به اصطاح ساختمان راه نفس کشیدن داشته باشه . این جزو طرح بازسازی ( که سازمان میراث فرهنگی و اوقاف استان قم مجری آن هستند) بود و باید اجرا می شد . به هر ترتیب که بود اطراف ساختمان کانال زده شد و بالاجبار چند تا از قبر ها که نزدیک دیوار امامزاده بود آسیب دید مجبور شدیم استخوانهای اونا رو بزاریم کنار و بعد از حفر کانال دوباره بزاریم سر جاش . این کار گرچه هنوزم که هنوزه برای خودم توجیه درست و حسابی پیدا نکرده ولی این برام خیلی جالب بود که عالم واقعا حساب و کتاب داره . بالاخره خواهی نخواهی بقایای میتا این ور و اونور پخش می شه و نمیشه یه میت بیست ساله رو درست جمع و جور کرد. بی بی هم که نمی ذاره به مهمون های اطرافش بد بگذره . این بود که وقتی یه صحنه رو دیدم یه چیزایی رو فهمیدم . وقتی رفته بودم پشت امامزاده یه چیز توجهم رو جلب کرد. دیدم سیل عظیمی از مورچه ها اون پشت مشغول رفت و آمدند. از اوس علی (بنای امامزاده) پرسیدم اینها از کجا پیداشون شده؟ اوس علی هم خیلی آروم گفت : چیزی نیست . به خاطر استخوانهای میت هاس که جمع شدن . شاید یه احساس وحشتی بهم دست داد که نتونستم دلیل این کار مورچه ها رو بفهمم ولی بعد از ظهر همون روز قضیه فرق کرد .

نزدیک اذان مغرب بود که اومدم پشت بام ایوان را نگاه کنم . آخه اون روز سیمان سقف ایوان تمام شده بود . یه نگاهی به سقف انداختم و اطراف رو یه دیدی زدم . برگشتم که برم طرف مسجد که یه چیزی یادم اومد . مورچه ها . آره مورچه ها ؟!!! از اونها خبری نبود . یعنی چی شده بودن . رفتم تو فکر . یعنی چی شده بود که اون پشت که من تا حالا اینقدر مورچه رو اونجا ندیده بودم یه روزه پیداشون بشه بعد هم اثری از یه دونشون پیدا نشه . نه تنها اون روز ، بلکه دو سه روز دیگه ای هم که من نویس بودم دیگه سر و کلشون پیدا نشد. بعدا فهمیدم که بابا این مورچه ها مامور شده بودن تا استخوانها رو برگردانند پیش صاحبانشون .

بابا عالم حساب و کتاب خودش رو داره و این منم که نمیدونم چرا اومدم ؟کجا میرم ؟ و ؟؟؟؟؟؟؟؟

یه نتیجه هم از این ماجرا بگیرم و تمام . همه ی ما داستان حضرت ابراهیم و شنیدیدم که پرنده ها رو له کرد و بالای کوه گذاشت ، بعد صداشون کرد و اونها هم اومدند دوباره زنده شدند. حالا اینجا هم همین طوره . این عالم ، عالم وسیله هاست . خدا برای انجام بسیاری از کارها با وسیله اون کارها رو انجام میده . نه اینکه احتیاجی داشته باشه ، نه . بلکه برای من انسان این کارو با وسیله انجام میده . این داستان مورچه ها هم یه صحنه ی کوچک بود از اون واقعه بزرگ . یه روز هم ذره ذره وجود من و تو خاک میشه و ... .




السلام علیک یا بنت جعفربن محمد(س) ::: سه شنبه 88/5/20::: ساعت 1:7 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 6


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :8156
 
 >>اوقات شرعی <<
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<